بردیا جونبردیا جون، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

دوردونه...

روز پدر

 بردیا جون برای اولین بار روز پدر رو به باباتبریک گفت و برا بابا هدیه گرفت .   بابا هم براش یه کلاه و لباس خوشگل خرید.
23 ارديبهشت 1393

پسرمون آماده مهمانی رفتن

پسرمون وقتی میره مهمانی،اصلا گریه نمی کنه و به همه لبخند میزنه و توی مهمونی آرومه و آبروی مامان و باباشو حفظ میکنه...!!!                                                          ...
16 ارديبهشت 1393

بردیا و جومونگ!!!

امروز پسر خوشگلم موقعی که داشتم واسه ناهار ماکارونی درست میکردم جلوی تلویزیون سریال افسانه جومونگ رو نگاه میکرد با این ترفند تونستم غذا درست کنم الهی فدای عسلم بشم که هر چی بزرگتر میشه خوردنی تر میشه .....                    ...
16 ارديبهشت 1393

خنده های گل پسر

این روزا گل پسرمون خیلی کاراش جذابه،توجه به محیط اطراف و آدمهای دور و برش به حدی شده که عکس العمل نشون میده... همیشه دلش میخواد یکی باهاش حرف بزنه و اون هم یا میخنده، یا لب و دهنشو باز و بسته میکنه و قان وقون میکنه... وقتی هم مامانی واسش شعر میخونه،با دقت گوش میکنه... اینطور که معلومه انگار زود به حرف میاد...                                            ...
13 ارديبهشت 1393

شیرین کاری های بردیا جون...

این روزا که بردیا جون داره بزرگتر میشه،جذاب تر شده و وقتی میاد خونه بابا بزرگ دیگه همه رو بیکار میکنه....انگار دلش میخواد همیشه یکی باهاش حرف بزنه و به حرفا و صداها عکس العمل نشون میده... ...
2 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوردونه... می باشد